این متن رو بیست روز پیش نوشتم ، نصف شب میون خواب و بیداری ، اون موقع خیلی دوسش داشتم ، الان یادم نمیاد چرا ، نای پاک نویس کردنشم نیست ، برای اینکه یادم نره چی نوشتم همینجا میذارمش که محفوظ بمونه.

پ.ن: یادم اومد که چقدر رنجور بودم حین نوشتن ، یاد اومد اشکم بند نمی اومد! واسه همین بدخط بود، یادم اومد با رد اشک رو صورت خوابیدم ، اما صبح از حس نوشته هام میوه ی شیرینی رشد کرده بود که خیرش با دو تماس پیا پی بهم رسید و باعث شد از ت دادن پرچم سفید صلح از دست خودم خوشحال باشم.

یادم ,یادم اومد منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بارداری زایمان نوزاد سیسمونی باسکول | باسکول دیجیتال •|پَروازِ بـــى اِنتِها|• ملی پیامک آموزش هنرهای کودکان پرده بازار بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک فروشگاه آنلاین